اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

سالگرد ازدواج من وبابایی

سلام عزیز دلم امروز اومدم تا بهت بگم که این روز قشنگ برا من و بابایی خیلییییییییییییییییییی مهمه میدونی چرا؟ چون سالگرد عروسیمونه عزیز دلم  سالگرد عشقمونه قربونت برم امسال ما خیلییییییییییییی خوشحالتریم چون تو تو دل مامانی و ما 2تا و نصفی هستیم ایشالا سال بعد 3 تا میشیم و تو میای و من میتونم تصور کنم که توی جشن با کله میری تو کیک و همش میخوای خودت شمع رو فوت کنی و هی من و بابیی به جای جشن گرفتن باید دنبال تو این ورو اونور کنیم قربونت برم الهی چقدر دوس دارم زود زود بیای راستی مامانی امروز درست12 هفته و 2روزه که تو دلمی قربونت برم   ...
27 مرداد 1391

اولین سونو گرافی

عزیز دلم اولین سونو گرافی وقتی بود که بابا تو تهران بود و من و مامان بزرگ با هم رفتیم سونو گرافی لحظه ای که برای اولین بار دیدمت کلی خوشحال شدم و بغض کردم و به زور جلو اشکم رو گرفتم،آخه از مامانم و آقای دکتر خجالت میگشیدم خلاصه در تاریخ 91/4/19 شما دقیقا 6 هفته و 5 روزت بود و خدارو شکر هیچ مشکلی نداشتی و قلبت هم تشکیل شده بود مامانی خیلی بی قرارم تا نوبت سونوی بعدیت بشه و من و بابایی بریم و ببینیمت الهی قربونت برم که انقدر نازو کوچولویی راستی دکتر گفت که تو 7/9mm هستی گلم الهی قربونت برم ...
1 مرداد 1391

من و بابایی

سلام عشق من و بابایی خوبی گلم؟من خیلی دیر اومدم تا برات مطلب بزارم من و بابایی 86/1/12 عقد کردیم و 4ماه بعد یعنی 86/5/27 با هم عروسی کردیم چند ماه پیش برا اومدنت اقدام کردیم و الان که من این مطلب رو مینویسم(91/5/1) درست تو 2ماهه که تو دل مامان هستی و من و بابایی اسمت رو گذاشتیم لوبیا اگه بدونی من و بابایی چقدرررررررررر دوست داریم بابا خیلی خوب و مهربونه من مطمئنم وقتی بیای عاشقش میشی هی چپ و راست میبوستت من و بابا یه زوج خوشبخت هستیم و تو تو یه خانواده گرم و صمیمی به دنیا میای و این خیلی خوبه گلم همه تو رو دوس دارن و بابابزرگ هات و مامان بزرگات برای اومدنت لحظه شماری میکنن ...
1 مرداد 1391
1